ارتباط 11
آنچه گذشت :
ارتباط را در ابتدایی ترین شکل حیات انسان مورد بررسی قرار دادیم و اینکه زیربنای آن نیاز به بقا در ابتدا و در ادامه با گسترش نیازهای او مهارتها و ابزارهای ارتباطی چه به لحاظ فیزیولوژیک و چه شناختی و اکتسابی رشد می یابند تا بتوانند یاریگر او در برطرف کردن نیازهای حیاتی و والاتری مانند صمیمیت و ... باشند.
تعریف ارتباط به عنوان یک ابزار و توانایی در جهت برآورده ساختن نیازها و نفی آن به عنوان یک نیاز مستقل این امکان را فراهم ساخت که شاید این ابزار جایی در بخش تاریک وجود ، در ناخودآگاه یا همان جا که یونگ آن را سایه می نامد داشته باشد . جایی که اهداف و مقاصد اصلی روی واقعی خود را می نمایند که چندان با اخلاقیات و دیگر معیارهای درونی سازی شده ی انسانی مطابقت ندارند و این تعارض اضطراب آور با دوری از آگاهی و دادن شکل و قالب انسانی و زیبا تر به این ابزار و مهارتی که برآورنده ی نیازهای ماست کاهش می یابد.
برای انسانی که پیوسته در پی ارزش گذاری برای "خود" است تلخ و ناگوار خواهد بود اگر به این امر آگاه شود که روابط او با دیگران و به ویژه روابط دیگران با او که تا دیروز می اندیشید به سبب ارزش درونی اوست تنها برای برطرف شدن نیازهاست که وجود دارد , از نیازهای اساسی و پایه گرفته تا نیازهای والاتر ....