یکی از موارد اجتناب ناپذیر در زمان کودکی و نیازمند کسب مهارت برای به کنترل درآوردن آن در بزرگسالی، تجربه ناگزیر احساس ناخوشآیندی است که انسان را در شرایطی ناگوار قرار می دهد.
احساسی که در روانکاوی آن را ناشی از تعارض میان خواسته های نهاد (کودک ) و قوانین وجدانی و اخلاقی فراخود می داند و در نظریه های روانی اجتماعی حاصل از کم توانی "بالغ " برای برقراری تعادل میان خواسته های درونی و امکانات بیرونی از آن یاد شده است.
"احساس گناه" هر جا که سکان کشتی زندگی را به دست میگیرد بدون شک بجای هدایت آن به ساحل آرام ، به قلب طوفانی سهمگین خواهد رفت و در این میان مراقبین اولیه خواسته و یا ناخواسته به این ناخدای نابخرد توانایی و قدرت می بخشند و نمیدانند که دیر یا زود با عواقب سخت و وضعیت های دشوار آن رودررو خواهند شد.