خطاهای شناختی قسمت سوم(آخر)
درباره اهمیت ارزیابی ها از موقعیت ها و عوامل تاثیر گذار منفی بر آنها که می توانند در این ارزیابی ها اختلال ایجاد کنند صحبت کردیم . به استفاده از تعمیم به صورت نادرست یا به عبارت دیگر تعمیم افراطی اشاره کردیم که ضرب المثل "مارگزیده از ریسمان سیاه و سفید می ترسد" مثالی از از همین موارد نادرست و افراطی تعمیم است.
اکثر باورها و الگو های فکری ما ...
درباره اهمیت ارزیابی ها از موقعیت ها و عوامل تاثیر گذار منفی بر آنها که می توانند در این ارزیابی ها اختلال ایجاد کنند صحبت کردیم . به استفاده از تعمیم به صورت نادرست یا به عبارت دیگر تعمیم افراطی اشاره کردیم که ضرب المثل "مارگزیده از ریسمان سیاه و سفید می ترسد" مثالی از از همین موارد نادرست و افراطی تعمیم است.
اکثر باورها و الگو های فکری ما به مرور زمان و در اثر زندگی و تجربیات ما شکل گرفتهاند و ضمن اینکه در بسیاری مواقع ما کمک کردهاند ، به فکر کردن ما سرعت بخشیده اند و در تصمیم گیری بهتر مارا یاری کرده اند، در مواردی سبب بروز خطا در ارزیابی های ما نیز شده اند.
ارزیابی ها به سبب اینکه در نهایت به یک قضاوت و تصمیم منتهی خواهند شد دارای اهمیت هستند ، تصمیماتی که در زندگی ما تاثیر گذار خواهند بود بطور مثال انتخاب یک دوست ، انتخاب همسر ، انتخاب شغل و ... که حاصل تصمیماتی هستند که در نتیجه همین ارزیابی ها گرفته خواهند شد.
الگوهای فکری نادرستی که میتوانند در ارزیابی های ما اشکال ایجاد کنند مانند : تفکر همه یا هیچ ، اعتماد به نفس بیش از حد ، خطای تمرکز بر اطلاعات در دسترس ، تفکر کلیشه ای یا استریوتایپ ، برچسب گذاری بر روی خود و دیگران، بزرگنمایی و کوچکنمایی ، حذف رویدادها و اطلاعات مثبت ، شخصی کردن و به خودگرفتن خطای هاله ای ذهن خوانی و پیشگویی و ... همگی دارای یک وجه مشترک هستند و آن هم این نکته است که بر اساس باورها ، شواهد و فرضیاتی بنا شده اند که اغلب حاصل از اطلاعات پیشین ما هستند و ما بر اساس آنجا و آن زمان در حال قضاوت هستیم نه بر مبنای اینجا و اکنون .
این نکته رو باید بدانیم که ابهام و بلاتکلیفی , در حقیقت همین مرحله ارزیابی یکی از موارد اضطراب آور برای ماست، مواقعی که بر سر یک دوراهی هستیم مثلا برای انتخاب یا انصراف از یک شغل و یا موارد مشابه که نمی دانیم چه رخ خواهد داد و البته که این شرایط برای ما دلخواه وقابل تحمل نمی باشد ؛ ذهن ما بر اساس وظیفه ی ذاتی اش که اقدام در راستای کاهش اضطراب ماست وآن هم فوری ، به هر قیمتی و به هر روشی ، در اولین فرصت ما را در رسیدن به یک تصمیم یاری می نماید و از بلاتکلیفی در موقعیت ها و اضطراب این تعلیق نجات می دهد که البته این سرعت بخشیدن به ارزیابی ها گاهی هم با بروز خطاهایی همراه خواهدشد.
آلبرت اِلیس به سه باور و سه فرض اولیه غلط اشاره میکند و آنها را زیربنای همه این خطاها می داند.
از خود بپرسید این فرضیات تا چه اندازه در ذهن شما وقتی میخواهید کاری انجام دهید و یا تصمیمی بگیرید وجود دارند؟
اول :“من باید کارهایم را به خوبی انجام دهم تا بتوانم برای پذیرفته شدن در نزد دیگران، ستایش و تایید آنها را کسب کنم.”
دوم : “دیگران باید” درستکار باشند”، در غیر اینصورت آنها خوب نیستند.”
سوم :“زندگی باید آسان و بدون ناراحتی و یا زحمت باشد.”
ما میتوانیم با یادگیری مهارتهای لازم از بروز این خطاها جلوگیری کنیم و و یا آنها را به حداقل برسانیم و با ارزیابی های درست بر پایه شواهد کافی تصمیمات صحیح و تاثیر گذاری بگیریم که دستاورد تصمیمات درست، حرکت در مسیر دلخواه مان خواهد بود.