چند خط کتاب1
يكشنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۲:۱۷ ب.ظ
...کلمه هایی هست که زندگی آدم رو آماده ی شنیدن شان نمی کند ؛ کلمه هایی مثل "سرطان داری"
بچه که بودم، مریضی این و آن به گوشم می خورد؛ چون دوستان خانوادگی و قوم و خویش زیاد مبتلا می شدند . بزرگترها به پچ پچ از آن حرف می زدند و هرچه هم آهسته تر حرف می زدند ، من گوشهایم را تیزتر می کردم .
متوجه شده بودم که به جای اسم بردن از غده های سرطانی زنهای فامیل اسم میوه ها را می آورند و در توصیف غده های سرطانی مردها از اصطلاحات ورزشی استفاده می کنند ...
اما سرطان بیماری دیگران بود ، بیماری پیرها، بیماری آدمهای همیشه مریض بود! من سی و هفت سالم بود و وضع سلامتم خوب بود به همین خاطر آن روز عصر ...